مقدمه:

سهولت ارتباطات محصول تکنولوژی است. یعنی پیشرفت دانش و ابزار کاری کرده است ارتباطات بین انسانها بسیار بیشتر از پیش آسان شده است. ارتباطات که بیشتر شود وابستگیها را بیشتر می‌کند. وابستگیها که بیشتر شد، سرنوشتها به هم گره می‌خورد. شاید ملتها بتوانند به لحاظ سیاسی، فرهنگی و اجتماعی و علمی تا حدودی استقلال خود را در اثر ارتباطات دنیای امروز حفظ کنند. یعنی عصر ارتباطات گرچه توانسته به اجتماع و سیاست و فرهنگ و علم نیز سرایت کند اما با این وصف در این زمینه‌ها، ملتها توانسته‌اند استقلال خود را همچنان حفظ کنند اما در زمینه اقتصاد اینگونه نیست، به دو دلیل: دلیل اول اینکه در تعریف می‌دانیم که استقلال اقتصادی به معنی عدم وابستگی به کشورهای دیگر به لحاظ اقتصادی نیست یعنی در طبیعت استقلال اقتصادی یک نوع وابستگی وجود دارد. آن وابستگی که برای اقتصاد غنا، پویایی و استقلال را می‌آورد که همانا با برنامهریزی درست در صادرات و واردات و بده بستانهای اقتصادی به دست می‌آ‌ید.
دلیل دوم اینکه پیشرفت ابزارهای ارتباط دهنده‌ی‌ انسانها، وابستگیهای سرشتی و طبیعی اقتصاد را تقویت کرده است یعنی اقتصاد دنیای امروز آن حالت سنتی و کلاسیکی قدیم را ندارد یا به عبارتی معانی بومی و محلی و خودگردانی در اقتصاد تغییرات ماهوی پیدا کرده‌اند.
خلاصه‌ی کلام، این سخن تجربه شده است که ارتباطات خوب و مطلوب اقتصادی بین دو کشور یا چند کشور باهم تأثیرات خوب و مطلوب اقتصادی را برای همه به دنبال دارد. اما در عکس قضیه به نتیجه‌ی‌ واحدی نرسیده‌ام یعنی آیا اگر ارتباطات اقتصادی بد باشد، نتیجه‌ی‌ آن تأثیرات بد اقتصادی است یا تأثیرات خوب یا خنثی!؟ همگی محتمل‌اند! و تجربه‌های انجام شده فرق می‌کند. حداقل می‌توانیم بگوییم بستگی دارد. در این مقال به دنبال پیامدهای یک ارتباط بد اقتصادی و آن هم تحریمهای اقتصادی و نفتی یکجانبه‌ی اروپا علیه کشورمان هستیم و به طور خاص می‌خواهیم تأثیرات را در زمینه‌ی فرآوردهای نفتی و غیرنفتی یعنی محصولات پالایشگاهی و پتروشیمی و صنعتی بررسی کنیم. برای اینکه بهتر روی این بحث تمرکز کنیم باید به وسیله‌ی‌ دو محور مرتبط به بحث، به موضوع نزدیک شویم. یکی تحریمهای نفتی و شُک منفی عرضه و دیگری تحریمهای نفتی و تراز پرداختها که ذیلاً به آنها می‌پردازیم:

 محور اول: تحریمهای اقتصادی و شُک نفتی

تصویر یک شُک نفتی یا تکان ناساز بر منحنی عرضه که پیامد آن، هم تورم و هم رکود می‌باشد.

 عمدتاً تحریمها اگر نفتی باشد، چه از جانب کشورهای وارد کننده نفت و چه از جانب اُپک (OPEC) که بزرگترین کارتل نفتی است منجر به شُک منحنی عرضه‌ی‌ کل در کشورهای وارد کننده می‌شود. یعنی اگر به دلایلی که گفته شد صدور نفت که یکی از مواد اولیه اساسی برای بسیاری از صنایع در کشورهای صنعتی میباشد، محدود و کم شود، منحنی عرضه کل آنها به سمت بالا و چپ منتقل می‌شود که درنتیجه‌ی‌ آن تورم رکودی به وجود می‌آید یعنی هم قیمتها افزایش می‌یابد و هم کاهش در تولید صورت میگیرد و رکود نیز به وجود می‌آید. بخصوص هرچه منحنی عرضه‌ی‌ آنها به حالت کلاسیکی نزدیکتر باشد این تورکود شدیدتر است.

 پیامد ثانویه‌ی‌ شکهای نفتی بر کشورهای وارد کننده‌ی‌ محصولات صنعتی غرب یا فرآورده‌های نفتی که این کشورها همان کشورهای صادر کننده‌ی‌ نفت می‌باشند، وارد میشود. این پیامد ثانویه تورم می‌باشد و احتمالاً رکود را نیز به همراه دارد و اینگونه تورم اساساً در مُدل فیلیپس قابل توضیح نیست و ربطی به جانب تقاضا ندارد و در اثر افزایش قیمت مواد اولیه روی می‌دهد که به تورم ناشی از افزایش مواد اولیه شهرت دارد.

حال یک پیامد ثالث نیز به همراه دارد و آن هم این است که این بار کشورهای صادر کننده‌ی‌ نفت به چالش کشیده می‌شوند که باید برای برون‌رفت از این تورم رکودی که بر آنها تحمیل شده است و ناشی از پیامد شک نفتی می‌باشد، راه چارهای بیابند. اینجاست که بحران پیش‌آمده که رفتِ آن از سمت ما به غرب صورت گرفته و برگشت آن از سمت غرب به ما انجام شده است، ما را به مدیریت بحران و راه چاره وادار می‌کند. حال سوال اینجاست که آیا این سیکل بحران تا اینجا با کشور ما انطباق دارد؟ جواب این است که تا حدودی! چراکه در اینجا فقط ایران تحریم شده است که جزئی از OPEC می‌باشد درنتیجه بحرانِ رفت که از جانب ما به غرب که همان شک نفتی می‌باشد، جزئی است و بحرانِ برگشت که از جانب غرب به سمت ما که همان تورم ناشی از افزایش قیمت مواد اولیه می‌باشد، دارای اثر چندان قوی نمی‌باشد و مرحله‌ی‌ سوم بحران که به چالش کشیدن اقتصاد ما می‌باشد، خیلی قوی نیست، چون فشار بحران در این زاویه بر ما زیاد سنگین نیست. یعنی چون تحریمهای نفتی و مواد اولیه از زاویه شک منفیِ عرضه (محور اول) بر ما فشار زیادی نمیآورد. طبیعتاً خیلی ما را به فکر برون رفت از این بحران نمی‌اندازد.

محور دوم: تحریمهای اقتصادی و تراز پرداختها و تغییر چیدمان GNP

در محور اول به این نتیجه رسیدیم که تأثیر نهاییِ تحریمهای اقتصادی بر فرآوردههای نفتی، گرچه مبهم است اما می‌توان گفت هرچه باشد، ناچیز است. محور دومی که می‌تواند ما را به تأثیر تحریمهای اقتصادی بر خودکفایی در فرآورده‌های نفتی نزدیک کند، این است که تحریمهای اقتصادی چه تأثیری بر میزان GNP در کوتاه مدت و بلند مدت دارد؟ اجازه بدهید اثر تحریمهای اقتصادی و خاصتاً تحریم خرید نفت ایران توسط یک نمودار ساده نشان داده و شرح دهیم. نمودار را در فضای نرخ بهره (r) و تقاضای تولید (y) رسم کرده‌ایم. (IS) بازار تعادل کالا را نشان می‌دهد. (Lm) بازار پول و تعادل پول را نشان می‌دهد. (BP) معرف تراز پرداختها یا تعادل بازار ارز را نشان می‌دهد. دو نکته در این نمودار لحاظ شده است که در اقتصاد ایران وضعیت کنونی واقعیت دارند. یکی اینکه نرخ ارز در ایران ثابت نیست و تک نرخی هم نبوده است. بنابراین در کل، همان شناور فرض شده است. دوم اینکه (BP) در اینجا حالت متعارف و معمول را ندارد. یعنی در اینجا (BP) پرشیبتر است و پرشیب‌تر از (Lm) است، چرا؟ به دلیل اینکه بازار سرمایه در ایران از تحرک کافی برخوردار نیست و نسبت به نرخ بهره از کشش زیادی برخوردار نیست. چون این بازار از ثبات سیاسی و اجتماعی پیروی می‌کند و تأثیر می‌گیرد که در وضعیت کنونی کمرنگ است.

حال تحریمهای اقتصادی و به ویژه نفتی را با این نمودار تحلیل می‌کنیم.

 وضعیت اولیه که در آن بازار پول و کالا و تراز پرداختها هرسه در تعادل هستند. اعمال تحریمهای اقتصادی و نفتی در واقع چون بخش مهمی از GNP می‌باشد به معنای انتقال احتمالاً ناموازی به می‌باشد. با انتقال به تولید از به کاهش می‌یابد که به معنی کاهش GNP نیز هست. بازار کالا و پول در به تعادل می‌رسند اما با بازار ارز در تعادل نیستند.

از طرفی کاهش صادرات نفت منجر به انتقال نیز به سمت چپ('BP) می‌باشد. به این ترتیب تعادل ثانویه‌ی‌ و در کسری تراز پرداختها ایجاد می‌شود. گرچه در یک فاصله‌ی‌ کوتاه مدت یعنی در بین انتقال زمانی و بازار دچار اضافه‌ی‌ عرضه‌ی‌ ارز می‌شود که آن همان ذخیرههای ارزی است که قبلاً وجود داشته و در کوتاه مدت مصرف میشود اما به مرور با استقرار در جایگاه  دچار کسری تراز یا اضافه تقاضای ارز می‌شویم. توجیه اضافه تقاضای ارز نیز واضح است. اول اینکه صادرات نفت در کل کاهش یافته و دلارهای قبلی نفتی دیگر موجود نیست.

ثانیاً گرچه چین و هند و کره که در حال حاضر خریداران نفت ما هستند، خریداران باوفایی به نظر نمی‌رسند چراکه آنها نیز از این غربت ایران سوء استفاده‌ی‌ خود را می‌کنند یعنی در مقابل نفت کالا و روپیه می‌دهند. یعنی با زبان حال می‌گویند که: «یا ما هم نمی‌خریم! یا روپیه در مقابل آن می‌پردازیم! یا کالایی که قیمت تمام شده‌اش را، خود چین تعیین می‌کند، می‌دهند! یا به قرض می‌برند!» به این ترتیبی که عرض شد، بعد از دورهای کوتاه اضافه تقاضا برای ارز موجب به وجود آمدن افزایش نرخ ارز شده و میشود. این وضعیت پیش آمده از یک طرف ما را حسابی در تنگنا قرار داده و از طرفی همین تنگنای پیش آمده به مثابه‌ی‌ یک ناامیدی است که اگر بخواهیم در آن بسی امید هست! یعنی این افزایش نرخ ارز که به وجود آمده می‌تواند، فرصت خوبی برای صدور کالاهای ایرانی که بسیار برای خارجیها ارزان هستند، می‌باشد و تقاضای جهانی در حال حاضر به دلیل افزایش نرخ ارز (کاهش قیمت کالاهای ایرانی) افزایش یافته و با افزایش نرخ ارز، افزایش صادرات، می‌تواند IS و BP را دوباره به راست منتقل کند. اینکه چقدر منتقل شوند، بستگی به این دارد که از این فرصت چقدر استفاده شده است.

 افزایش نرخ ارز باعث افزایش تقاضای خارجیها برای انواع کالاهای مختلف خواهد شد. فرض می‌کنیم، IS و BP به سر جای اول خود برمی‌گردند. یعنی دوباره به می‌رسد. حال این y گرچه به لحاظ مقداری برابر y قبلی است اما یک تفاوت اساسی با آن دارد و آن هم ترکیب تولید است. قبلاً بخش زیادی از این GNP را طلای سیاه تشکیل می‌داد ولی اکنون محصولات نفتی و غیرنفتی می‌باشد که خود همیشه یکی از اهدف مهم اقتصاد کلان بوده است که باید برای آن برنامه‌ریزی صورت گیرد یعنی تغییر اساسی در آرایش و چیدمان تولید و چیدمان GNP.

تحریمهای اقتصادی و تولیدات نفتی

خطر مرگ است که انسان را برای حیات وادار به تکاپو و تقلا می‌کند. اینکه کدام درجه از خطر افراد را به مبارزه با خطر تکان می‌دهد، به نسبت افراد متفاوت است. بحث ما این است که آیا اساساً یک ملت مثل ملت ما در کجا و چه روزی در زمینه‌ی‌ تولید فراوردههای نفتی به تکاپو و تلاش می‌افتد و در چه درجهای از تنگنای اقتصادی به تکاپو و تلاش حرکت می‌کند؟ جواب مثبت است یعنی بالاخره هر ملتی روزی و در درجهای از تنگنای اقتصادی حرکت به سمت توسعه را شروع می‌کند.

به گمان بنده توانمندیهای ما قطعاً در آن حدی هستند که به اقتصادهای بالغ و توسعه یافته برسیم. اما چون ملتی نازپرورده تنعم هستیم، فعلاً خطر مرگ و قهقرا را جدی نمی‌گیریم و اینکه چه عللی موجب شروع این تکاپو می‌شوند و چه بردارهایی باید به هم بپیوندند تا این حرکت را سامان دهند تا حدی معلوم است باید تغییر در تفکر، در زندگی و در ادبیات اقتصادی ما انجام شود. باید باور کنیم، روزی نفت تمام میشود – البته این شرایط ایجاد شده خطر خوبی است برای این باور – باید باور کنیم، ملت ثروتمندی نیستیم و اگر هستیم این ثروت دائمی نیست و نیاز به تجدید دارد. باید باور کنیم که عامل اساسی تولید، منابع و طبیعت نیست، بلکه نیروی انسانی کارآمد می‌باشد. باید مشکل را جدی و در نهایت به فال نیک بگیریم. برای شروع این حرکت شاید یک غرور ملی کافی باشد چون متغیرهای اقتصادی بسیار با متغیرهای غیراقتصادی مرتبط هستند. برای این توانمندی یک شاهد نزدیک گواهی می‌دهد. پدیده‌ی‌ قاچاق کالا – به کشور ما که در اواخر دهه‌ی‌ شصت یعنی بعد از جنگ تحمیلی شروع شد و تاکنون هم ادامه دارد و به گمان بنده عامل اصلی تورم نیز می‌باشد- در اوایل منجر به تعطیلی بسیاری از کارخانههای داخلی ساخت وسایل آرایشی و بهداشتی و انواع نوشابه شد و این قابل پیش‌بینی بود چون پوشاک و نوشابه و وسایل بهداشتی ما به هیچ وجه توان رقابت با محصولات ترکیه و چین را نداشتند درنتیجه در کوتاه مدت منجر به تعطیلی و رکود در این صنایع در داخل کشور شد و اقتصاد داخل را در این بخشها به چالش جدی کشید اما در بلند مدت فکری که باید می‌شد، انجام گرفت.

یعنی این صنایع به تکاپو افتادند و تلاش و تحقیق و تولید در حد رقبا شروع شد و همانگونه الحمدلله شاهد آن هستیم در این محصولات تا حدی پیشرفت انجام شده است و تجربه‌ای است نزدیک که برای تقابل با تحریمهای اقتصادی موجود، دوباره باید تکرار شود. گامها نیز در حال برداشتن نیز می‌باشند. در زمینه محصولات پتروشیمی این حرکت شروع شده، در زمینه‌ی‌ محصولات پالایشگاهی نیز تغییرات خوبی در حال صورت گرفتن است. در حال حاضر ما نفت خام کشور همسایه (عراق) را خریداری کرده و ارزش‌افزوده‌ی‌ بسیار زیادی از آن ایجاد می‌کنیم.

به عقیده‌ی‌ بعضی از کارشناسان اقتصادی و محافل دانشگاهی که معتقدند: «ای کاش این تحریمها زودتر شروع می‌شد» تا همانگونه که تحریمهای نظامی پیشتر ما را وارد به تحقیق و تولیدات در حد متعارف در این زمینه کرد، به تولیدات محصولات صنعتی و فرآوردههای نفتی نیز وا می‌داشت.

نتیجه‌گیری

همیشه به طور غیرکارشناسانه قضاوتها زود اعلام می‌شوند. نتیجه‌ها با قاطعیت گرفته می‌شوند اما طبیعتاً این قضاوتها و نتیجه‌گیریها از اعتبار بالایی برخوردار نیستند. اما قضاوتهای کارشناسانه با کمی تردید و عدم قطعیت اعلام می‌شود در حالیکه با زحمت نیز به دست می‌آیند. در این نوشته با توجه به محورهای دوگانه که خود به عنوان متروپل برای موضوع مقاله ما محسوب می‌شوند و با توجه به تجاربی که در کشور خودمان و کشورهای دیگر در طول تاریخ انجام شده است. می‌توان نتیجه گرفت که تأثیر تحریمهای نفتی بر خودکفایی در فرآورده‌های نفتی و غیرنفتی در کوتاه مدت منفی و در دراز مدت محتمل است. یعنی کوتاه سخن در بلندمدت حداقل می‌توان گفت ممکن است به خودکفایی در فرآورده‌های نفتی منجر شود.                          

 

 

 منابع و مآخذ

1- دیوید رومر، اقتصاد کلان پیشرفته، ترجمه‌ی‌ دکتر مهدی تقوی، جلد اول.

2- رودی گر درون بوش و استانلی فیشر، اقتصاد کلان، ترجمه‌ی‌ دکتر محمدحسین تیزهوش تابان

3- شاکری، عباس، اقتصاد کلان، جلد اول و دوم

4- رحمانی، تیمور، اقتصاد کلان، جلد اول و دوم